مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۱

ای طبع بده ور ندهی بستانم

آن مایه که گرد کرده ای من دانم

ای آتش اندیشه چو من درمانم

اندر تو زنم گر نبری فرمانم