مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۵

صالح تن من ز عشق دامن بفشاند

تا مرگ قضای خویشتن بر تو براند

دل تخته درد و ناامیدی برخواند

شادی و غمم تو بودی و هر دو نماند