مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱

ای شاه ز بزم تو جهان را خبرست

در بزم تو امشب آفتاب دگرست

وین آتش کاسمان ازو در خطرست

چون بنگرم از هیبت تو یک شررست