مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۴ - خطاب به روزن زندان

ای دلارای روزن زندان

دیدگان را نعیم جاویدی

بی محاق و کسوف بادی زآنک

شب مرا ماه و روز خورشیدی

همه سعدم تویی از آنکه مرا

فلک مشتری و ناهیدی

ور همی دیو بینم از تو رواست

که گذرگاه تخت جمشیدی

به امید تو زنده ام گر نه

مر مرا کشته بود نومیدی