مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸ - عرض بیچارگی و آرزوی گرمابه

گرمابه سه داشتم به لAوهور

وین نزد همه کسی عیان است

امروز سه سال شد که مویم

مانندهٔ موی کافرانست

بر تارک و گوش و گردن من

گویی نمدِ ترِ گران است

از رنج دل اندکی بگفتم

باقی همه در دلم نهانست

پاداش من درین غم و رنج

بر ایزد پاک غیب‌دان است