صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۶۵

سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند

( ) زلزله در ملک خاور اندازند

حذر ز گرمی این ره مکن که آبله ها

به هر قدم که نهی فرش گوهر اندازند