با خلق آشتی کن و با خود به جنگ باش
فیروز جنگِ معرکهٔ نام و ننگ باش
انجام بتپرست بود به ز خودپرست
در قید خود مباش و به قید فرنگ باش
خلق وسیع و رزق به یک کس نمیدهند
خلق وسیع داری، گو رزق تنگ باش
چون ماهیات مباد ز نرمی فرو برند
در کام خلق، ارهٔ پشت نهنگ باش
بر صلح و جنگ اهلِ جهان اعتماد نیست
چون صلح میکنند مهیّای جنگ باش
از چشمهسار تیغ بشو دست و روی خویش
در آفتاب زرد خزان لالهرنگ باش
گر پشت پا به عالم صورت نمیزنی
تا حشر در شکنجهٔ این کفش تنگ باش
صائب هزار بار ترا بیش گفتهام
با خلق صلح کل کن و با خود به جنگ باش