صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۰

آب خضر و می شبانه یکی است

مستی و عمر جاودانه یکی است

بر دل ماست چشم، خوبان را

صد کماندار را نشانه یکی است

پیش آن چشمهای خواب آلود

ناله عاشق و فسانه یکی است

در مقامی که غور باید کرد

قطره و بحر بیکرانه یکی است

کثرت خلق، عین توحیدست

خوشه چندین هزار و دانه یکی است

پله دین و کفر چون میزان

دو نماید، ولی زبانه یکی است

رهروانی که راست چون تیرند

همه را مقصد و نشانه یکی است

دو جهان سنگ راه سالک نیست

نسبت تیر با دو خانه یکی است

گر هزارست بلبل این باغ

همه را نغمه و ترانه یکی است

نشود نور مهر پست و بلند

پیش ما صدر و آستانه یکی است

عاشقی را که غیرتی دارد

چین ابرو و تازیانه یکی است

خنده در چشم آب گرداند

ماتم و سور این زمانه یکی است

پیش مرغ شکسته پر صائب

قفس و باغ و آشیانه یکی است