رفو به چاک دل خسته هیچ کس نزده است
که قفل بر دهن بسته هیچ کس نزده است
دل رمیده به تکلیف برنمیگردد
صلا به مرغ قفسجسته هیچ کس نزده است
گشادهروی شو، از حادثات ایمن باش
که سنگ بر در نابسته هیچ کس نزده است
دهان پسته ز رشک لب تو پرخون است
وگرنه بر دهن پسته هیچ کس نزده است
دل مرا ز خم زلف او رهایی نیست
بدر ز کوچهٔ بنبسته هیچ کس نزده است
به غیر من که گره میزنم به تارِ سرشک
گره به رشتهٔ نگسسته هیچ کس نزده است
به قلب آتش سوزان به اتفاق سپند
به غیر صائب دلخسته هیچ کس نزده است