ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۲۴ - صیدا

پس از آن به شهر صیدا رسیدیم هم بر لب دریا. نیشکر بسیار کشته بودند و باره‌ای سنگین محکم دارد، و سه دروازه و مسجد آدینه خوب، با روحی تمام. همهٔ مسجد حصیر های منقش انداخته، و بازاری نیکو آراسته، چنانکه چون آن بدیدم گمان بردم که شهر را بیاراسته‌اند قدوم سلطان را، یا بشارتی رسیده است. چون پرسیدم گفتند رسم این شهر همیشه چنین باشد، و باغستان و اشجار آن چنان بود که گویی پادشاهی باغی ساخته است به هوس، و کوشکی در آن برآورده و بیش تر درخت‌ها پربار بود.