نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب ابن الملک و اصحابه » بخش ۳

روزی بر لفظ ملک‌زاده رفت که کار‌های این سری به مقادیر آن سری منوط است و به کوشش و جهد آدمی تفاوتی بیشتر ممکن نشود، و آن لوی تر که خردمند در طلب آن خوض ننماید و نفس خطیر و عمر عزیز را فدای مرداری بسیار خصم نگرداند.

چه به حرص مردم، در روزی زیادت و نقصان صورت نبندد.

شریف زاده گفت: جمال شرطی معتبر و سببی موکد است ادراک سعادت را و حصول عز و نعمت را؛ و امانی جز بدان دالت تیسیر نپذیرد. پسر بازرگان گفت: منافع رای راست و فواید تدبیر درست بر همه اسباب، سابق است، و هرکه‌را پای در سنگ آید انتعاش او جز به نتایج عقل در امکان نیاید. برزگر گفت: والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا، برکات کسب و میامن مجاهدت، مردم را در معرض دوست‌کامی و مسرت آرد و به شادکامی و به هجت آراسته گرداند و هرکه عزیمت بر طلب چیزی مصمم گردانید هر آینه برسد.

چون به شهر منظور نزدیک رسیدند به طرفی برای آسایش توقف کردند و برزگر بچه را گفتند: اطری فانک ناعلة، ما همه از کار بمانده‌ایم و از ثمره اجتهاد تو نصیبی طمع می‌داریم، تدبیر قوت ما بکن تا فردا که ماندگی ما گم شده باشد ما نیز به نوبت گرد کسی برآییم. سوی قصبه رفت و پرسید که: در این شهر کدام کار بهتر رود؟ گفتند: هیزم را عزتی است. در حال به کوه رفت و پشت‌واره‌ای بست و به شهر رسانید و بفروخت و طعام خرید، و بر در شهر بنبشت که «‌‌ثمرت اجتهاد یک روزه قوت چهار کس است.»