سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۹

ابوهُرَیْرَه، رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، هر روز به خدمتِ مصطفی، صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ، آمدی. گفت: یا اَباهُرَیْرَةٍ! زُرْنی غِبّاً، تَزْدَدْ حُبّاً: هر روز میا تا محبّت زیادت شود.

صاحبدلی را گفتند: بدین خوبی که آفتاب است، نشنیده‌ایم که کس او را دوست گرفته است و عشق آورده. گفت: برای آنکه هر روز می‌توان دید مگر در زمستان که محجوب است و محبوب.

به دیدارِ مردم شدن عیب نیست

ولیکن نه چندان که گویند: بس

اگر خویشتن را ملامت کنی

ملامت نباید شنیدت ز کس