سوی ما میکنی نگه به غلط
دل ما میبری ز ره به غلط
با دلم لطف اگر کنی سهلست
میکند آدمی گنه به غلط
رغم من سوی غیر مینگری
دل من میکنی سیه به غلط
گر مرا دیگری ز کوچه مقصود
نگه خود میکنی تبه به غلط
باز گردی ز کوچه مقصود
گر دوچارم شوی به ره به غلط
شاه فرمانروا تویی ای جان
دیگران راست نام شه به غلط
نیست جای سپاه غم دل من
این طرف آمد این سپه به غلط
لطفت از بهر غیر عمداً هست
فیض را نیست هیچگه به غلط