فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷

سبزهٔ خط تو دیدن چه خوش است

در بهار تو چریدن چه خوش است

در جمالت نگرستن چه نکوست

گل ز گلزار تو چیدن چه خوش است

از دهان تو گرفتن کامی

شکر از تنگ کشیدن چه خوش است

جای در سایهٔ زلفت کردی

مو به موی تو رسیدن چه خوش است

در تمنای وصالت تا حشر

تلخی مرگ چشیدن چه خوش است

گلهٔ دوست شمردن بر دوست

زآن دهان عذر شنیدن چه خوش است

در مجاز تو حقیقت گفتن

پرده در پرده دریدن چه خوش است

شکر از مصر معانی بیان

ز نی خامه کشیدن چه خوش است

فیض شوری به جهان افکندی

سخنان تو شنیدن چه خوش است