عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۲۷

شمع آمد و گفت: نی غمم میبرسد

نه سوختن دمادمم میبرسد

شب میسوزم که صبح را دریابم

چون میبدمد صبح دمم میبرسد