عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۴۶

بلبل به سحر نعره‌زنان می‌آشفت

وز غنچهٔ سر تیز حدیثی می‌گفت

چون غنچه درون پوست زر داشت نهفت

در پوست نگنجید و ز شادی بشکفت