عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۱۶

ای عشقِ تو عینِ عالم حیرانی

سودای تو سرمایهٔ سرگردانی

حالِ من دلسوخته تا کی پرسی

چون میدانم که به ز من میدانی