عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۲۶

از بس که بخورد خون من بیدادی

بیمار شدم نکرد از من یادی

آنگاه به دست من چه بودی بادی

گر خون دلم بر جگرش افتادی