عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۴۳

زلف تو که بود آرزوئی همه را

جز دیدن او نبود روئی همه را

موئی ز سرِ یک شکنش برکندم

کآویخته بود دل به موئی همه را