عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۱۰

دوش آمد و گفت: گِردِ اِعزاز مگرد

خواری طلب و دگر سرافراز مگرد

میدان که تو سایهٔ منی خوش میباش

هرجا که روم از پی من باز مگرد