عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۱۹

ای بس که دلم بر در تو خون بگریست

و آواز نیامد ز پس پرده که کیست

گر در من دلسوخته خواهی نگریست

گر خواهم مرد جاودان خواهم زیست