عطار » مختارنامه » باب سی‌ام: در فراغت نمودن از معشوق » شمارهٔ ۱۰

چون هیچ کسی ندیدهام در خوردش

پیوسته نشستهام دلی پر دردش

ناگاه چو برق بگذرد بر درِ من

چندان بناستد که ببینم گردش