عطار » مختارنامه » باب بیست و هشتم: در امیدواری نمودن » شمارهٔ ۶

در اصل چو مقبول ونه مهمل بودم

نه بوالعجب احوال و نه احول بودم

در فرع به صد هزار بند افتادم

آخر برسم بر آنچه اوّل بودم