عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۳۹

جانا زغمت بسوختی جان، ما را

نه کفر گذاشتی نه ایمان، ما را

چون دانستی که نیست درمان، ما را

سر در دادی بدین بیابان، ما را