عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۴۳

گل خندان شد ز گریهٔ ابر بهار

با ما بنشین یک نفس ای سیم عذار

بندیش که چون بسر شود ما را کار

بسیار به خاک ما فرو گریی زار