عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۳۳

یک ذره چو آن حکم دگرگون نشود

بیمرگ کسی به راه بیرون نشود

خون گشت دلمْ ز خوف این وادی صعب

سنگی بود آن دل که ازین خون نشود