عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۸

گر دل بر امید رهنمون بنشیند

ور در غم خود میان خون بنشیند

در ششدرهٔ خوف و رجا مانده است

تا آخر کار مهره چون بنشیند