عطار » مختارنامه » باب پانجدهم: در نیازمندی به ملاقات همدمی محرم » شمارهٔ ۱۵

یک دم دل محنت کشم آسوده نشد

تا خون دلم ز دیده پالوده نشد

سودای جهان، که هر زمان بیشترست،

ای بس که بپیمودم و پیموده نشد