عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۲

هرگه که تو طالب گهر خواهی بود

باکوه چو سنگ در کمر خواهی بود

هرچند که دیده تیزتر خواهی یافت

در نقطهٔ کُنْه کورتر خواهی بود