عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۸۴

از عشق تو آمدم به جان چتوان کرد

سرگشته شدم گرد جهان چتوان کرد

چیزی که ز مین و آسمان تشنه بدانْسْتْ

من سیر نمیشوم از آن چتوان کرد