عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۵۰

در عشق مرا عقل شد و رای نماند

جان نیز ز دست رفت و بر پای نماند

دی، مِه ز دو کون بود جولانگه فکر

امروز،‌ببین که فکر را جای نماند