عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۸۴

آن سالک گرم روْ که در شیب و فراز

چون شمع فرو گداخت در سوز و گداز

کلّی دلش از عالم جزوی بگرفت

یک نعره زد و به عالم کل شد باز