عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۴۳

هم بر کف ودود، مُلْک بتوانی راند

هم با همه، هم بی همه، بتوانی ماند

گر مُهر نهادم ازخموشی بر لب

تو نامهٔ سر به مُهر بتوانی خواند