مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۲

می‌آید گرگ نزد ما وقت سحر

هم فربه میرباید و هم لاغر

تا چند کنی خرخر اندر بستر

بر وی زن آب ای که خاکت بر سر