انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۲

زلف تو که در فتنه کنون می‌آید

از غارت جان و دل نمی‌آساید

وای از شب زلف تو که گر کار اینست

بس روز قیامت که جهان آراید