انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۲

تا دست امید ما شکستیم ز دوست

زیر لگد فراق پستیم ز دوست

دشمن به دعای شب چرا برخیزد

چون ما به چنین روز نشستیم ز دوست