عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۲۹ - تمامی سخن

دریغ آن روزگار شادمانی

دریغ آن در تنم زندگانی

کجا رفت آنکه طبعم شادمان بود

امیدم حاصل و بختم جوان بود