عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱

این شمع که شب در انجمن می‌خندد

ماند بگلی که در چمن می‌خندد

هر شب که به بالین من آید تا روز

میسوزد و بر گریهٔ من می‌خندد