حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳

گل بی‌رخِ یار خوش نباشد

بی‌باده بهار خوش نباشد

طَرفِ چمن و طوافِ بستان

بی‌لاله‌عذار خوش نباشد

رقصیدن سرو و حالتِ گُل

بی‌صوتِ هَزار خوش نباشد

با یارِ شکرلبِ گل‌اندام

بی‌بوس و کنار خوش نباشد

هر نقش که دستِ عقل بندد

جز نقشِ نگار، خوش نباشد

جان نقدِ مُحَقَّر است حافظ

از بهرِ نثار خوش نباشد