محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷

از بادهٔ لاله تو چو در ژاله می‌رود

خون قطره قطره در جگر لاله می‌رود

چشم تو هندوییست که پنداری از خطا

صد ترک تند خوش به دنباله می‌رود

از خشگ سال ناز جهان می‌شود خلاص

سال دگر که ماه تو در هاله می‌رود

زین بادهٔ دو ساله که می‌آورند باز

ناموس زهد زاهد صد ساله می‌رود

از شکر نی قلمم هردم از عراق

صد کاروان قند به بنگاله می‌رود

زیبا عروس جمله اندیشه‌ام به کار

بی‌مشتری فریبی دلاله می‌رود

شب محتشم چو می‌کند آهنگ نوحه ساز

تا روز از زمین به فلک ناله می‌رود