عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸

چشمم ز غم عشق تو خون باران است

جان در سر کارت کنم، این بار آن است

از دوستی تو بر دلم باری نیست

محروم شدم ز خدمتت، بار آن است