انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹

رخت مه را رخ و فرزین نهادست

لبت بیجاده را صد ضربه دادست

چو رویت کی بود آن مه که هر مه

سه روز از مرکب خوبی پیادست

۳

کجا دیدست بیجاده چنان خال

که فرزین بند نعلت را پیادست

ز مادر تا تو زادی کس ندیدست

که یک مادر مه و خورشید زادست

از این سنگین دلی با انوری بس

که بی‌تو سنگها بر دل نهادست