خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸

در راه تو گوشم از خبر باز افتاد

در وصل تو چشمم از نظر باز افتاد

چون خوی تو را به سر نیفتاد دلم

از پای درآمد و به سر باز افتاد