خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲

ملاح که بهر ماه من مهد آراست

گفتی کشتی مرا چو کشتی شد راست

چندان خبرم بود که او کشتی خواست

در آب نشست و آتش از من برخاست