ایرانشان » بهمن‌نامه » داستان اندر لشکر آراستن شاه بهمن به رزم فرامرز به کین اسفندیار » بخش ۲۰ - جواب نامه فرامرز پیش دستان سام

سر نامه نام توانا خدای

جهاندار نیرو ده رهنمای

خداوند پیروزی و نام و کام

رساننده او بندگان را به کام

ازو آفرین باد بر زال زر

جهان پهلوان مِهتر پر هنر

روان باد بر کام او چرخ پیر

خلیده دل دشمنانش به تیر

بدان ای جهاندیده فرخنده باب

که گر بخت را سر نیاید به خواب

نیندیشم از بهمن و لشکرش

که نه لشکرش باد و نه کشورش

ابا این جوانی و با فَرّ تو

تو گویی ز بهمن گریزنده شو

به جانت که تا جان بجایست مرا

همان خنگ جنگی بپایست مرا

نگردانم از بهمن شوخ روی

و گر خون شود در جهان همچو جوی

تو هشیار باش و نگه دار شهر

که امشب بسازم بدان نوش زهر

یکی تاختن کرد خواهم کنون

ز دشمن برانم یکی جوی خون

همانگه فرستاده زال پیر

گُسی کرد و رفت او به کردار تیر

به زال ستمدیده بُرد او پیام

چو برخواند آن نامه را زال سام

گهی شادمان گشت و گاهی نژند

گهی خنده‌ناک و گهی مستمند

گهی بود ترسنده از بهر پور

گه از تاختن ساخت در خانه شور