گفت: «هر کس امشب دو رکعت نماز بگذارد، او را حوری دهند؛ بالای او از مشرق به مغرب باشد». کسی گفت: «من این نماز نکنم و این حوری را نمیخواهم». گفتند: «چرا؟» گفت: «زیرا که اگر سرش در کنار من باشد و در شیراز و بغدادش گایند مرا چه خبر بود؟»