نماند از گرد غم، در سینه ام جای شکیبایی
بغل پر کرده ام از سنگ مینای شکیبایی
شود چون کوه اگر خونم ز خشکی لعل جا دارد
بسی در زیر تیغ افشرده ام پای شکیبایی