میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۴

در باغ ز عشق تو چمن می سوزد

هجر تو روانم به بدن می سوزد

یاد تو چو باده ای که دیرینه بود

مغز خرد اندر سر من می سوزد