طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳

چون نگرید شیشه از کمر عمری همصحبتان؟

چشم تا برهم زند، جان بر لب پیمانه است

جرات از اهل جنون خیزد، نه از ارباب عقل

می رمد صد عاقل از جایی که یک دیوانه است