وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹

مرا زد راه عشق خردسالی

از این نورس گلی نازک نهالی

فروزان عارضی مانند لاله

ز مشکین هر طرف بر لاله خالی

شکرخا طوطیی دلکش حکایت

زبان دان دلبری شیرین مقالی

به قدش سرو را نسبت توان کرد

اگر در سرو باشد اعتدالی

توان خورشید خواندن عارضش را

اگرخورشید را نبود زوالی

غزال ما نگردد رام وحشی

ندیدم این چنین وحشی غزالی